سلام.پارسا هستم.میخام یه خاطره بگم امیدوارم که خوشتون بیاد.
یه روز که خسته از کار بودم بالاخره تایم کار تموم شد و با چنتا از همکارا راه افتادیم که بریم .مسیر جوری بود که باید اتوبوس سوار میشدیم.خلاصه سوار شدیم 3 نفر بودیم
3تا ایستگاه که رفتیم یکم شلوغ شده بود داخل اتوبوس.
تو همین شلوغی ها یکی از دوستان رفت ته اتوبوس نشست و من موندم اون وسط .
تو همین حین که شلوغ هم بود یه پسری جوون جلوی من وایساده بود که خیلی هم نزدیک به من چسبیده بود.البته خودمم جوونما.
هیچی براتون بگم که من دیدم این خیلی به من چسبیده زاستشم یکم راست کردم براش .تو ذهن خودم گفتم بزار برم عقب تا طرف بهش بر نخوره که چسبیدم بهش .رفتم یکم عقبتر.
من که رفتم عقب دیدم این دوباره اومد چسبید به کیرم تو دلم گفتم عهههههههه داره چیکار میکنه.
منم دیگه هیچ حرکتی نکردم و همونجا وایسادم گفتم خوب دوس داره دیگه.اتوبوس در حال حرکت بود و خیلی شلوغ یهو دیدم یه دستی رفت تو شرتم وایییییییییی.
البته اینم بگم شب بودا.
اره خلاصه دست پسره رفت تو شرت و ور رفتن با ک ی ر
تو همین حین بود که دوستم از ته اتوبوس داد زد گفت بیا اینجا بشین دیگه جا باز شد گفتم نه داداش جای من عالیه .
خیلی دوس داشتم لحظه ی خوبی بود تا حالا پیش نیومده بود اخه
از شانس بدمون خیلی دیر شروع شد و اتوبوس رسید به ایستگاه اخر .
گفتم یه خاطره گفته باشم شاید یسریا خوششون بیا و سکسی بشن.





